اي جهان را به حضرت تو نياز

شاعر : انوري

در جاه تو تا قيامت بازاي جهان را به حضرت تو نياز
خدمت او فريضه شد چو نمازدرگهت قبله‌اي که در که و مه
آشتي داده کبک را با بازگره ابروي سياست تو
ايمني داده آز را ز نيازنظر رحمت و رعايت تو
فتنه در خواب کرده پاي درازدر زواياي سايه‌ي عدلت
مرگ حيران ز دهر گردد بازگر جهان را بود ز حزم تو سد
در شب تا ابد کنند فرازور فلک را بود ز راي تو مهر
آسمان را درو محال مجازآن حقيقت کمال تست که نيست
حدثان را برو اميد جوازوان سعادت وجود تست که نيست
خرمت باد روز سنگ‌اندازاي ز جاهت شب ستم در سنگ